سفارش تبلیغ
صبا ویژن
روزى دو گونه است : روزیى که آن را جویى ، و روزیى که تو را جوید و اگر پى آن نروى راه به سوى تو پوید . پس اندوه سال خود را بر اندوه روز خویش منه که روزى هر روز تو را بس است . پس اگر آن سال در شمار عمر تو آید ، خداى بزرگ در فرداى هر روز آنچه قسمت تو فرموده عطا فرماید و اگر آن سال در شمار عمر تو نیست ، پس غم تو بر آنچه از آن تو نیست چیست ؟ و در آنچه روزى توست هیچ خواهنده بر تو پیشى نگیرد ، و هیچ غالبى بر تو چیره نشود ، و آنچه برایت مقدر شده تأخیر نپذیرد . [ این گفتار پیش از این در آنجا که سخن از این باب بود گذشت لیکن در اینجا روشن‏تر و گسترده‏تر است ، بدین رو بر قاعده‏اى که در آغاز کتاب نهادیم آن را از نو آوردیم . ] [نهج البلاغه]
آن سوی هیچ ،فراسوی مرزهای تنم
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» کلاس تاریخ هنر

وارد کلاس  میشم ،طبق معمول همیشه کلاس از ردیف سوم شروع شده، در برابر استاد ،حتا  کلاس  هم عقب نشینی میکنه،دیگه بیداری که جای خودشو د اره،به عادت همیشه میرم ردیف اول ،صندلی روبه روی استاد ،از اینجا  مسلط ترم به چهرش ...اینقدر منگ هستم که بتونم دو ساعت کلاس تاریخ هنرو تحمل کنم.نگاش میکنم ،چقدر بد نقش ی آدم شادو بازی میکنه، ابروهاش  به طرز احمقانه ای وسط پیشونیش جا گرفتن و من فکر میکنم با ی دستمال میشه کل چهرشو پاک کردو از نو اتود زد ،بی خستگی خیره میشم ،اینقدر خطوط چهرشو دنبال میکنم تا اینکه خودمو گم میکنم،دیگه صداشو نمیشنوم ،دنیا مثل مقنعه استاد سیاه میشه،اول بی تابی میکنه ،اما یواش  یواش آروم میگیره،دیگه  عینکشو مدام  بالا و پایین نمیکنه،فقط خطوط لباش مدام در حرکتن ،دنیای  بی صدا گرد من میچرخه،جسمم  از سنگینیه سکوت بی حس شده،مرزامو گم میکنم، خودمو جا میزارم ،

روبه  روی کلاس ،دارم از رنسانس میگم ،همین دیشب واسه  صد هزارمین بار  گاردنرو  خوندم اما  باز  ذهنم  یاری نمیکنه،یکی  زل زده تو چشام،همه  عقب نشستن،فقط  اون ردیف اوله،کلافم میکنه با نگاهش،انگار  میبینه دروغین بودن خنده هامو،هنوز دارم حرف میزنم،احساس میکنم  الانه که نقابم  زیر نگاههای این  دختره در هم  خورد شه،یواش یواش  عادت میکنم  به  نگاهش،ی دفعه همه جا ساکت میشه،همه جا مثل مقنعه آبیش آبی میشه،آروم آرومم ،مرزامو گم میکنم،

سیاهیا از کنارم رد میشن،دیگه چهره استادو نمیبینم ،بچه ها  گردش جمع شدن ،دارن  به بیرون  کلاس  هدایتم میکنن....



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » مونا دلاوری ( سه شنبه 85/8/2 :: ساعت 11:34 صبح )


»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

نقاشی های مونا دلاوری در آن سوی هیچ
...
عبور
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 38
>> بازدید دیروز: 4
>> مجموع بازدیدها: 192757
» درباره من

آن سوی هیچ ،فراسوی مرزهای تنم
مونا دلاوری
مونا هستم.

» پیوندهای روزانه

خیام [137]
عباس معروفی [119]
احمد شاملو [135]
حضرت سعدی [122]
کتاب سیاه [189]
مجله تندیس [128]
13 [240]
عکاسی [422]
انجمن عکس شیراز [154]
آژانس عکس ایران [153]
خانه هنرمندان ایران [177]
گالری سیحون [140]
سیاوش قمیشی [163]
هنرمندان [147]
دکتر شیرین نوروی [181]
[آرشیو(15)]

» فهرست موضوعی یادداشت ها
آن سوی هیچ ،فراسوی مرزهای تنم[65] . من و حرفهای ساده دلم[12] .
» آرشیو مطالب
2
1
نقاشی های مونا
اینجا مونا می نویسد
عکس ها
3

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان

انیگما
خاطرات یک خاطره نقاش
زندانی امید(حسن و امیر حسین)
لحظه ای مانند اکنون(سپیده)
نیما نیلیان
نیما فتوبلاگ(نیما نیلیان)
با دستهای رنگی(سرور محمودی)
رنگ شب(ایرج سالاروند)
زندگی نامه(احسان واله)
خاطرات یک دختر
فصل گستاخی
لاف در غریبی
...همین جا روی زمین...
دست نوشته های یک جادوگر
مادرک
درد دل کلاغ سیاه
پرانتز کارتون(عباس ناصری)
یادداشت(مجید احمدی)
آرام سرزمین ذهن من...(آلبالو گیلاس)
ارتباط با ارواح و سیر و سلوک(محمد)
هیچ اگر سایه پذیرد من همان سایه هیچم(مسعودآوک)
دیگران
نسیم روح نواز(مجتبی)
دلبستگی(سینا تنها)
I DESERVE TO LOSE
روزهای بارانی(شیما و صالح)
فروغ فرخزاد
حسین پناهی
بخارا(مجله فرهنگی هنری
کاه گل(سالی)
چرند و لوند(سالک است ، او)
کلاغ(ادبیات و فلسفه )
معماری پارس(اولین ماهنامه الکترونیکی هنر ومعماری ایران)
معماری
معماری در گذر زمان و مکان
مونا(عکس)
استاد بهنام کامرانی
علی سلطان کاشفی
گفته هایی از نگفته ها(امیر)
راز شمع(علا)
تصویرگری
انجمن وبلاگهای هنری
استاد رضا هدایت(نقاشیهاوداستانهاویادداشتها)
کارگاه
گالری الهه
کاوه گلستان
حسین ذبیحی(من رفتم،میروم جایز نیست)
دف و کوزه(داریوش چهاردولی)
A loney BOY(امیر حسین)

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان







» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب