سلام.امروز امتحان انجمن خوشنویسان بود.در آن سوی شیراز.شیرازی ها میدونن پشت میدون تره بار قدیم یعنی چه فاجعه ای!واسه ما شیرازی ها که اصولاً عادت به سفرهای شهری نداریم،این که در یک روز جمعه مجبور شیم واسه امتحان بریم به آن دورها،بسیار سخته.و بدتر از اون اینه که بی ماشین هم شده باشی!
رفتیم و رسیدیم و امتحان هم دادیم.در راه برگشت،در اتوبوس با اتفاقی رو به رو شدیم که تازه فهمیدیم چرا کاملاً ناخود آگاه سر از ایستگاه اتوبوس در آورده بودیم.
من و مریم(خواهرم) و مرجان(دختر داییم)،هم زمان با هم آدمیُ کشف کردیم تو اتوبوس،روی یک صندلی تک ،کنار پنجره،که داشت مینوشت.بی خیال این همه قیل و قال و حرکت.بی خیال این دنیای مسخره امروزی، مینوشت.اونم با چه خطی!تو اون شرایط،توی اتوبوس،با اون همه ترمزای مسخره،اینقدر نرم و آسوده مینوشت و از صفحه ای به صفحه دیگه میرفت که احساس کردم،درست تو دل بهشت نشسته،نه اتوبوس.نه خط 51.انگار در بی زمانی خودش،آسوده خاطر فقط و فقط مینوشت.
با یِ قلم پارکر و یِ دنیا حس رهایی...
با دستایی که اگه در شرایط دیگه ای میدیدم ،ممکن نبود باور کنم که میتونن یِ مدادُ هم تو دست بگیرن.یِ پوست خشن.
یِ دست خشن تر
و یِ احساس عجیب که بر اون دست و قلم که دیگه جزءی از اون دست بود جاری میشد.
اما بهتر که آدم دقت میکرد میفهمید که انگشتاش بر اثر زیاد نوشتن تغییر شکل داده بودن.
نمیتونم خطشو توصیف کنم.
فقط آسودگیش میاد تو ذهنم که اونا به هم کلمات نمیرسیدن.
اول یکی از شعراش این بود:"خدایا بی پناهم..."و من دیگه نوشتنشُ از یاد بردم.دیدم که یِ انسانِ.
انسان!
با تمام راه های رفته و نرفته.با تمام خوشبختی ها و بدبختیهاش.
با یک عالم تنهایی...
تنهایی،تنهایی،تنهایی!
وقتی به نقشه شیراز نگاه میکنم،همش از خودم میپرسم چه آدمایی در پشت این خطوط ساده مخفی هستن؟!آدمایی که خدایی میکنن،بدون این که کسی جز خدای خودشون ببینه اونا رو.
و باز مثل همیشه رسیدم به ون گوگ.شاید دستای ون گوگ هم اینجوری بود.
...
موهاشو بسته بود،فقط موهاشُ یادمه و دستاش و انگشتراش.هر چند که رنگ موهاش با ون گوگ خیلی فرق داشت.
............
پیاده که شدیم،برنگشتم که چهرشُ ببینم.
چه خوبه که تا همیشه یِ گوشه ای از ذهنم داره مینویسه.
چه خوبه که سوار اتوبوس شدیم تا اونُ ببینیم.
چه خوبه که همه چیزخوبه!
..................
راستی بهار از اصفهان واسم سوغات فلوت آورده.خیلی لذت بخشه که ،گوش همه از دست آدم کر شه.اینم یکی دیگه از چیزای خیلی خوب.
آها یکی دیگه از عوامل خوشبختی من، یِ سی دی که بهار به تازگی بم داده.همش ستار متارای خیلی قدیمی داره.گل پری جون پرپریم داره.
کلاً این روزا همه چیز خیلی خوبه.
هوم.
حتی تنهایی
حتی انسان
حتی خود حتی.
هــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوم.
و مثل همیشه:مسلماً همه چیز خوبه!