• وبلاگ : آن سوي هيچ ،فراسوي مرزهاي تنم
  • يادداشت : بازي
  • نظرات : 0 خصوصي ، 31 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    موناي عزيز شعرت بينهايت زيبا بود يكم اما سنگين و پيچيده.. مثل هميشه كه شعر هاي خوبتو چند بار ميخونم اين و هم چند بار خوندم..
    خيلي وقت چيز خوبي تو وبلاگت پيدا نكرده بودم، مثل همه وبلاگها مثل وبلاگ خودم..
    اما شعر هات آدم و نگران ميكنه، سياه سفيد خاكستري! خبري از قرمز و سبز نيست،‍ اين خيلي بده!
    خيلي وقتها از نوشته هاي خود بودن و ياد گرفتم،‏ اينكه بايد احساس رو زندگي كرد و فقط به انسان بودن تعهد داشت.. زندگي بد نيست!‏ هست؟