موناي عزيز شعرت بينهايت زيبا بود يكم اما سنگين و پيچيده.. مثل هميشه كه شعر هاي خوبتو چند بار ميخونم اين و هم چند بار خوندم..خيلي وقت چيز خوبي تو وبلاگت پيدا نكرده بودم، مثل همه وبلاگها مثل وبلاگ خودم..اما شعر هات آدم و نگران ميكنه، سياه سفيد خاكستري! خبري از قرمز و سبز نيست، اين خيلي بده!خيلي وقتها از نوشته هاي خود بودن و ياد گرفتم، اينكه بايد احساس رو زندگي كرد و فقط به انسان بودن تعهد داشت.. زندگي بد نيست! هست؟