• وبلاگ : آن سوي هيچ ،فراسوي مرزهاي تنم
  • يادداشت : شوكران
  • نظرات : 1 خصوصي ، 22 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2      
     

    نشسته اي در گم ترين جاي دلم


    و هي در خاموشي سيگاري زنده ميشوي


    کاش خداي اين شب،


    تمام نقاشان دنيا را به خاک سپارد


    کاش امشب تمام زيگوراتها ي قلب تو


    از نو ويران شوند

    مرسي

    آنلاين نويسي هاي من با نقد فيلم سالو بروز است

    پاسخ

    سلام پسر دايي؟(حالا چرا پسر دايي؟!)به خاطر تشويق سپاسگذارم!جايزه هم داره اين تشويقا؟

    سلام عزيز...

    سري بزن....و خوشحالم کن

    [گل]

    سلام .

    هنوز نوشتن نامه ات به پايان نرسيده ؟

    هيچوقت از خوندن نوشته هاي شما سير نميشم چرا كه هر چي بيشتر ميخونم حس ميكنم بيشتر به پاسخ سوالم نزديك ميشم .

    كاش انقدر بدشانس نبودم و گفتگو ها ناتمام نميموند .

    راستي شما چه وقت گريه ميكنين و تا بحال چشمهاتون خسته و پر شدن ؟

    شايد با نظري كه در باره نوشته جديد من ميدين به من كمك بيشتري بكنين .

    مرسي و منتظرم .

    پاسخ

    سلام ....نه اين نامه انگار پاياني نداره!نوشته هاي منم از زنده شدن در چشماي تو سير نميشن!من واقعا نميدونم تو پي چه جوابي هستي؟ اما خوش حالم که مهمون من و شعرا ي من ميشي.... اما چه ديد جالبي داري نسبت به دنيا !

    ممنون كه خبرم نكردي....

    برميگردم ...

    ميخونم...

    نام تو ياد آور كودكي زيباي و غم آلود من است ...

    پاسخ

    هستي....

    سلام

    شعرت رو با دقت خوندم. دريافت ها و نظرم رو نمي گم تا تو دختر خوب و با احساس ياد بگيري كه وقتي لطف مي كني و به وبم سر مي زني به جز نوشتن يه جمله از جديدترين شعرت چيزهاي ديگه اي هم مي توني بگي.

    حرف هايي كه دفعه قبل گفته بودم حدسيات نبودن. رشته و تخصص من ادبيات فارسي و روانشناسي بوده و هست و يكي از علائقم روانشاسي متن...

    پاسخ

    سلام...من نوشته شمارو خوندم!اما گاهي وقتا ترجيح ميدم يه کم زمان بگذره بعد نظرمو بنويسم....که يه وقتا اين باعث ميشه که يادم بره نظرمو بنويسم!اما اين معنيش بي توجهي من نيست!يه وقتا هم تو سرم يه چيزايي رد ميشه ،بعدش خيال ميکنم نوشتم اونا رو..........

    سلام مونا

    ______________

    و از روزنه اي کوچک و موذي
    نوري ميامد
    چه اميدوار شديم منو تو
    و کسي باما نگفت
    ...
    روزنه بي مقصد بود.

    ______________

    راستي خودتم شعر ميگي؟

    www.otaghekuchikam.blogfa.com

    پاسخ

    سلام پري!اين شعر خودمه ديگه.....

    در زبيا بودن و همراه كردن مخاطبت با كلماتت كه حرفي نيست!.....

    ......

    اما انديشه پشت كلماتت بوي غم با چاشني نااميدي ميده!!

    ....

    و چرا؟!!!!!!.....

    مونا من ؟!!....

    همه چي درست ميشه!.... يادت نره كه....

    تاريكترين لحظات شب ...لحظات قبل از طلوع خورشيده!..........

    پاسخ

    من اسمشو غم نميزارم! به قول بهار که هميشه اين جمله شريعتيو ميگه: "و اين زندگي من است برادر".............................................
     <      1   2