بر زمينم،
و بر شعرهايم ،
و آه هاي بي پايانم که زاده غياب تو هستند!
تا باز خورشيد سايه هامان را بربايد...
ايناجاش اونقدر به دلم نشيت كه زير لب بي اختيار چند بار تكرارش كردم. محشر بود دختر ! دست مريزاد
با شعرت نزديكي عجيبي داشتم
انگار كه خودم تك تك اين جمله ها رو در درونم پروروندم و به روي كاغذ آوردم.
.....
ممنون از حضورت
آپ كردي منو بي خبرم نزار دوست !
سلام خانمي....
سري بزن... منتظرم......
(گل)
موناي عزيز زيبا مي نويسي
از تارنماي ما هم بازديد كن
ربوسي
خاطرات يک مشاور6
اگر لينك كردي خبر بده
و درخت گيلاس
ميشناسد رسالت خويش را!
چه (او ) باشد و چه نباشد!!
و او هرسال باردار سرخهاي كوچك است....
در كنار ديوانگيهاي بهار و تنهاييهاي پاييز!!
او ميايد....اويي كه بهترين است براي تو......
تو سرخيت را عاشقانه پاس بدار.......