سلام.متنتون رو خوندم . تارسيدم به و هي سيگاري تازه واقعا اينجا
خلاقيت قشنگي به كار برديد . هم فضا ساز ي كردين چون با اينجاي متن كه رسيدم تصويري از شما رو در ذهن خودم ديدم شايد سيگار به دست با يك لباس بي استين پشت پنجره نه نميدونم . دوم اينكه فهميدم اين متن رو با چه حسي نوشتين و من بايد با چه حسي بخونمش تا ازش لذت ببرم . سوم اينكه نمي دونم چرا ناخوداگاه به ياد فروغ فرخزاد افتادم . شايد به خاطر جمله ايي كه از اون درباره لذت
كشيدن يك نخ سيگار شنيده بودم. جملاتتون هم سطر سطر زيبا بودن. اما انسجام كلي نداشتن هم از نظر ظاهر و هم كلا يك حس واحد رو به من منتقل نكردن. شما استعداد بيشتري در نوشتن متنهايي مثل اوني كه ارزوهاتون رو توش شمرده بوديد داريد. اون كارتون در عين سادگي زيبا و قوي بود . به جون خودم .مهم نيست كه شما كلمات ويا تشابيح زيبايي رو پشت سر هم رديف كنيد.
راحت و روون از دلتان بنويسيد از شخصيتي كه به نظر من بيجهت داريد
زير يك چهره ديگه مخفيش ميكنيد.شما قوي هستين مستقل و شايد هم نترس .ودر عين حال هنرمند. توصيه ميكنم كه وبلاگ خنده و فراموشي خانم ترانه علي دوستي رو ببينيد . شما بايد شخصيت شبيه به اون داشته باشيد . جسارت نشه ولي اين فيگورهاي شما
مثل پسر هاي قد نهنميگم تا اخرشو. باي باي