• وبلاگ : آن سوي هيچ ،فراسوي مرزهاي تنم
  • يادداشت : چرا؟
  • نظرات : 1 خصوصي ، 8 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + بي مزه 

    سلام چطوري؟ خيالات برت نداره ها که طرفداراي وبلاگت زياد شدن من معرفت ميزارم هر وقت رايانرو روشن ميکنم يه سري بهش ميزنم

    تازه مدامم روش رفرش ميکنم تا زنگ خورش بره بالا . شايد خواستي بفروشيش. پاسخ شما رو به علا خوندم خيلي بيشتر ازتون خوشم آمد

    خيلي با مزه هستي ميترسم يه چيز بگم دلخور شي ولي دلخور نشو

    قصد جسار ت که ندارم شما خودتم ميفهمي که چي ميگي؟

    البته معذرت خودت اعتراف کردي که نميفهمي .حلا من کمکت ميکنم

    من خود خود عشقم عاشقم و معشوق فکر ميکنم از لحظه اي که اولين اف من ر و خوندي اين احساس بهت دست داد نه اخي آ قربون دختر نمک نمک يک هم شبيه استاد شهريار هستي ها جدي ياد اون افتادم اون شاهکار ادبيتون هم ( متن علي چوپون) شبيه حيدر بابا هست. روي اين شخصيت کا ر کن جاي کار دار ه شبيه ياس منگولاست تو پاورچين. ولي انصافا متن دلچسبيه ادم دلش ميکشه بره

    4 تا بزغاله بخره با کفش 3 خط يه شلوار شش جيب و يه کلاه دوگوشي بره تو کوه واسه کار کنه . از اين چرتو پرتا ناراحت نشي ها

    من چون باهات دوستم حداقل يک طرفه اينه رو واسط مينويسم .

    البته اين حرفارو جدي ميگم ها .

    پاسخ

    اولندش كه بيا و معرفتتو جاهاي مهم تري خرجش كن!ثانياً اينجا كسي واسه بامزگي چيزي نميگه و مسابقه محله هم نيست كه آدما بيان شيرين كاري كنن!تو اگه شيرين كاري بلدي،اشكالي نداره ...در ضمن تو شوخياي بي مزت لازم نيست پاي يكي مثل شهريارو بكشي وسط.وجود خودت به حد كفايت باعث خنده هست!