وبلاگ :
آن سوي هيچ ،فراسوي مرزهاي تنم
يادداشت :
در پلك تو...
نظرات :
6
خصوصي ،
25
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
ايرج
Trauma, Memory, Identity
رها
به غايت بي قراري
آنجا که من بودم وتو
ـ
و نرفتن ونرسيدن
به اسفندي که به انتظارت بهار است ،
نو شدن به درد لحظه اي
که پوشيده يکسر شولاي عبوس نبودن
ز انتظار تو
به بهار ،
شعاع شادي آفتاب
وزيده به راهت
که نسيم فروردين حضور توبوده
به عرضي که پايان ندارد/
ز راه ها
ي
كه گم
كرده
به نرفتن -
که هميشه به يادت بياورد
نوروزخيال توبوده
به آفتابي که پهن کرده به راهت
زبهار