سلام يار همدل.
اگه مي تونستم در دنيا يه چيزه ديگر باشم مي خواستم اشک تو باشم تا در چشمات متولد شوم روي گونه هايت زنده گي کنم و بروي لبانت بميرم .
يادت شادي و اميد را در من زنده ميکند .
نجوايم را بشنو.
چشمانم از انتظار قدومت هرگز خسته نخواهد شد.
اصلا مهم نيست که چقدر اهسته راه مير وي . مهم ان است چه مسافتي را بدون ايست راه مي روي
مرا جاني دوباره ببخش.
اي صداقت قلبهاي پاک.
عزيز دلم دوتا از رباعي هام رو برات ميذارم.
خاتون فلك به عشق زنجيرم كرد
ايام فراق از جهان سيرم كرد
ده روز نشد حيات من وآتش عشق
يكباره چو شصت سالگان پيرم كرد
*********
در كار زمانه عقل در مي ماند
مي گردد و خلق را مي گرداند
بد عهدي روز گار و دل بستن تو
اين هر دو مرا چه سخت مي گرياند
(( اي کاش ميخ لب داشت و اي کاش لب ميخ ))
لب دوخته ايم به نظاره که ديگراني بيايند و بنگرند
اين ميخکوبي و اين پايکوبي را ...
نغمه و دِکلمه اي هم هست ....جام و نان بياوريد قسمت کنيم ..
شاد زي ....
سلام
اگر دوست داشتيد ما رو ادد كنيد
salam dokhmare. toonesti be wbloge ma ham sari bezan
سعي كن
مداد رنگي هاي كودكي ات را پيدا كني
وگرنه
همه چيز
خاكستري يك دست مي شود .
اگر اين چشم ها نبودند
جهان چه مي توانست باشد
جز نقطه اي كور
كه بر مدار صفر درجه مي چرخيد .