• وبلاگ : آن سوي هيچ ،فراسوي مرزهاي تنم
  • يادداشت : من شبم.
  • نظرات : 0 خصوصي ، 18 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    تو شبي؟!!! گر شب اين سان است دوست داشتتي ست

    من کيم؟!!! هر که باشم يا نباشم مي خواهم که خود باشم

    من منهاي تو مي شود چه؟

    من جمع در تو مي شود چه؟

    پاسخ

    م.ف!من شبم.شب همين سان هست که هست(راحت ترش ميشه اين:همينه که هست ،از فردام همين برنامس!حالا البته قسمت دومش هيچ ربطي نداشت اما خوب وزنش به هم ريخت ديگه....)تو هم م.ف هستي.تو منهاي من ميشود چيو نميدونم.فقط ميدونم که هيچ مني بي هيچ تويي نميشه.يعني نميشه تصوير رو از صدا جدا کرد.يا نميشه که جلو آينه ايستاد و تصوير نداشت.ما خيلي وقته که در هم جمع شديم.از همون وقتي که از اون هيچ خاطره اي نداريم.اما شايد بايدي بوده که ما آدما اين روزا همه چيزو فراموش کريم.که حتماً بايدي بوده.مهم من و تو نيستيم.پس بهتره کمتر به اين مسايل بپردازيم و بيشتر وبيشتر در روزمرگي غرق شيم.از کجا معلوم که همه اينا خواب نباشه؟منظورم اينه که - و + يه جورايي مثل هنر دست نيافتني،غير قابل لمس و حتي انتزاعي هستن.(مثل دوست داشتني بودن اين شب!)پس بهتره اينجا که ميتونيم با اونايي زندگي کنيم که واقعي هستن،نه حقيقي.واي چقدر حرف زدم!!!اصلاً هر جور راحتي.انگار آيه نازل شده من اينقدر پر حرفي کنم.به نظرت شب دوست داشتنيه ديگه!چه درديه من بخوام نظرتو عوض کنم!منم بهتره خودمو به اولين کلانتري برسونم تا کارم با خودم بيشتر از اين بالا نگرفته.والا!