خدا رحمتت كنه موناي خوبم تو رو در زمان حياتت دوست داشتم. دوستي شيرين و گرم و دلچسب بودي. اين رو بارها بهت گفته بودم. الان كه مردي هم هنوز دوستت مي دارم. و برات آرزوي آرامش و رحمت و مغفرت دارم. مونا! اون طرف، اون سو، اون جا، الان، تو...؟؟؟ يعني فراسوي مرزهاي تنت هستي؟ اون جايي؟ الان؟ همين الان؟ منتظرم مي موني؟ من هم مي خوام بيام. از اومدن نمي ترسم. ولي يه عالمه كار دارم. هنوز چند هزار نفس لذت بخش هست كه من نكشيدم. هنوز هزاران ليوان آب گوارا هست كه ننوشيدم. هنوز كلي طلوع آفتاب هست كه نديدم. هنوز چند ميليارد لب لعل هست كه نبوسيدم...