همه در خيال گم مي شويم.ديگري از دور شاهزاده ايست كه قرار بود بيايد.و در رفتن غارتگري كه لبخند را ماهرانه مي زد.
چه كسي فريب طمع خام خود نخورده است.
ديگري فقط مي تواند همبازي ساده ما در عشق باشد.و قرار نيست عشق تعهد فردامان شود.كه اين تعهد دروغ را همه دادند و همه گرفتند و شكستند ناگزير!