• وبلاگ : آن سوي هيچ ،فراسوي مرزهاي تنم
  • يادداشت : 20 درجه زير صفر
  • نظرات : 0 خصوصي ، 24 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام

    اول ممنونم از اينكه سرزدي.

    در مورد شعرت هم بايد بگم كار خوبي بود ولي چند پيشنهاد:

    1:از زياده گويي پرهيز كن و تمام جملات لازم نيست به صورت كامل بيان شوند وهم چنين تصاوير فقط در حد تداعي شدن در ذهن مخاطب.

    2:بايد در ده كنوني به دنبال كشف هاي تازه بود و از پيش پا افتاده ترين عبارات و واژه ها به خلق هاي جديدي دست پيدا كرد كه در بعضي سطرها در شعر شما اين مسئله به چشم ميخورد مثل ليز خوردن باران روي گونه ولي بعضي سطر ها از عبارات كليشه استفاده شده مثل تنم بوي پاره هاي شب را گرفته.

    3:با طولاني شدن شعر هم زياد موافق نيستم چون جملات دوباره تكرار ميشوند

    به هر حال لحظاتي در شعر شما منو جذب خودش كرد و در كل كار هاي شما دوست داشتني است.

    موفق باشي دوست عزيز.

    پاسخ

    سلام.منم اول خواهش ميکنم.راستش من شعرامو خيلي دوست دارم و اصلاً اونا رو شعر نميدونم،درسته که واژه هستن اما واسه من زنده هستن.خوب پيشنهادايي که کردي خيلي خوب و جالبه،اما به نظر من هر کسي يه لحني داره.من خيال ندارم که حرف تازه اي بزنم من فقط ميخوام حس خودمو نسبت به زندگي بيانش کنم.و اينجا ميزارمشون تا ثانيه هامو با يه سري دوستاي مجازي قسمت کنم.بعضي شعرا به دل خيليا ميشينه و به دل خيليا اصلاً راه پيدا نميکنه...شايد هزاران هزار تا دليل داشته باشه.گفتي با طولاني شدن شعر موافق نيستي،من اين حرفو زياد شنيدم و راستش اصلاً نميتونم درکش کنم.آدم ميخواد حرفشو بزنه،گاهي حس ميکني که بايد زياد تکرار کني تا احساس رهايي کني،گاهي نه با يه خط همه چيزو گفتي و تازه سکوتي که در ناگفته ها ميمونه همچنان به گفتن حرفاي تو ادامه ميدن.به هر حال به نظر من بايد اين بايدها و نبايدها رو کنار گذاشت و بزاريم حرف دلمون ساده گفته شه.مرسي از توجه و نگاهت به شعر من .