• وبلاگ : آن سوي هيچ ،فراسوي مرزهاي تنم
  • يادداشت : يك شعر ...
  • نظرات : 2 خصوصي ، 28 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    دوستات چقدر احساسي اند! منظورم به اين سايه سياه است...

    ميشه بگي چرا اينجا همه به اسم تو گير ميدن!!؟
    در مورد شعرت... اينجور موقعها من معمولا حسودي ميكنم چيزه ديگه اي به ذهنم نميرسه

    اين چقدر نمكه!

    شعرت قوي بود!

    پاسخ

    دوستام ميتونن ....(اما خدايي چه ربطي داشت؟)والا کسي به اسم من گير نميده!چشاتون گير دار ميبينه جناب سينا خان.واي پسر حسود!هوم به شعرم آب پرتقال ميدم قوي ميشه!(واي چه لوسم من!)بالاخره منم سينا رو ديدم.هاهاها.....