• وبلاگ : آن سوي هيچ ،فراسوي مرزهاي تنم
  • يادداشت : يك شعر ...
  • نظرات : 2 خصوصي ، 28 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    راجع به پست قبلي حرف بيشتري براي گفتن ندارم، خيلي چيزا ياد گرفتم من هم عاشق رها شدن هستم، آدمهايي كه هميشه و در حالتي لبخند ميزنن آدمهايي هستند كه رها شدن، اما يادمون باشد كه گاهي اوقات تعهد عين رها شدن است!(مثل دوست داشتن)

    همانطور كه گاهي محدوديت عين آزادي است(مثال اين ميشه وجود خدا)...

    من بدون اجازه وبلاگتو لينك كردم ديدي چقدر بي ادبم!

    در مورد پست من بايد بگم اگه ميخواي به اون صفحه لينك بدي بايد اون كد رو كپي كني و در قسمت تنظيمات وبلاگ خودت جايي كه براي كد نوشتن هست پيست ميكني...

    اون بحث و ولش كن داره كليشه مبشه اين شعرت و اما هنوز نخوندم اما اگه حرفي واسه گفتن داشته باشم ميام!

    پاسخ

    سينا بحث جالبي شد.هم نقد و هم تماشا!آره موافقم.تعهد از رهايي جدا نيست اما تعهد به خود اصلي ،نه آدم ديگه اي...چه پسر بي ادبي.واقعاً که!واي واي واي ،منو لينکيدي؟...هاهاها.منتظر نظرت در مورد شعر جديدم هستم.حرف که داري ...اما حالا اگه حوصله نداشته باشي!