• وبلاگ : آن سوي هيچ ،فراسوي مرزهاي تنم
  • يادداشت : يك شعر ...
  • نظرات : 2 خصوصي ، 28 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    مونا بدو اومدم !! با همين رخت و لباس خونه !!! نرسيدم حتي دستي به سرو روم بكشم!!...چيكار كنم مونايي ديگه !!!

    خوش بحال اين استاد !!...چه تعابير زيبايي بود تو اين شعر!!

    هيچ نداشتم،

    مگر سکوت

    که از چشمانم به سياهي چشمانش ميرفت

    و به من بازميگشت

    ......................

    و من تنها روشنايي روز را ميبينم

    که ميگويدم

    او همين نزديکيست

    نزديکتر از تمامي ناديدني هايت.

    .........................


    مممنون كه اين احساس قشنگ رو با ما هم قسمت كردي

    پاسخ

    به به به سپيده...خوش به حال مونا.سپيده با لباس خونه اي هم سپيدس.هوم.بيشتر خوش به حاله منه که همچين استادي داشتم آره با خوم گفتم اين شب بارونيه بهتره شاديهامو قسمت کنم با دوستاي نيمه مجازي نيمه حقيقيم(چه شود!)منم ميبوسمت سپيده.هوم!