• وبلاگ : آن سوي هيچ ،فراسوي مرزهاي تنم
  • يادداشت : ليلا
  • نظرات : 1 خصوصي ، 33 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3      >
     

    نميدونم چي بگم ....به هر حال من آپم بيا....

    www.architect_bnd.mihanblog.com

    حالا ديگه من يه آسموني تنهام

    id:delam_grefte_asemon

    در پناه حق يا علي خدا نگهدار

    دادن يک نظر کمتر از ديدار نيست ....من آپم

    www.daftare_eshgh2.mihanblog.com

    حالا ديگه من يه آسموني تنهام

    id:delam_grefte_asemon

    در پناه حق يا علي خدا نگهدار

    کي و کجا وعده ي ديدار ماست ؟؟؟؟

    www.khorshede_poshteabr.mihanblog.com

    حالا ديگه من يه آسموني تنهام

    id:delam_grefte_asemon

    در پناه حق يا علي خدا نگهدار

    با ياد و نامش و با رخصت از حضور پر عشقش ، يکباره ديگه و از هميشه کوبنده تر ؛ با تمام حضور سلامت ميکنم ، با تمام وجود تمنايت ، با تمام غرور نگاهت ، با تمام سرور صدايت ، و با تمام شکوه يادت ؛ اي تنها سلام من ! اي تنها مراد دل پر سوداي من !!!!.... سلام گلم من آپ کردم بهم سر بزن

    www.shahsavarekarbala.mihanblog.com

    حالا ديگه من يه آسموني تنهام

    Id:delam_grefte_asemon

    در پناه حق يا علي خدا نگهدار

    اپ ديت كردم

    موناي عزيز سلام

    نگران قضاوت شدن هستي. داري خودت رو بي جهت توضيح مي دي. داري تو شعر در برابر يك دادگاه خيالي از خودت دفاع مي كني.

    ...و من وقتي كه آسمان ابريست

    دلم ستاره مي خواهد... قشنگه

    وليلاها تا هنوز دستور دم كردن حريره بادام را

    از لابه لاي سطور بيستون ميابند... قشنگه

    من نمي دونم چرا ولي يه كاري به سرم زد و انجامش دادم. تو شعرت هر جا كه مجنون بود گذاشتم فرهاد و هر جا كه ليلا بود گذاشتم شيرين و يه بار شعر رو اين جوري بازخوني كردم. مي شه تو هم يه بار اين جوري بخونيش؟

    پاسخ

    سلام حسن هيو هو.دارم بي جهت خودمو توضيح ميدم؟اگه خودمو توضيح ندم که يعني مردم.آره خودمو توضيح ميدم اما نه بي جهت.نقاشي ،شعر،حتي نفس کشيدن توضيحه ...اما توضيحش اين نيست که خودمو تعريف کنم.اگه شعري ميگم،خوب يا بد توضيحه خود دروني من نيست(چون خيلي کمتر از منه).اما حکايت اينه، که من اگه هستم ،فقط يه آيه هستم.حالا از کي دقيقاً خودمم نميدونم.به نظر من اين دادگاه درسته که به چشم نمياد اما هست.پس خيالي نيست.به همون اندازه که دوستي من و حسن حقيقيه،اونم همينطور.تو ميتوني منکر اين دوستي شي؟اما راستش نتونستم جاي ليلا ها رو با شيرين و مجنون ها رو با فرهاد عوض کنم.چون من جنون واسم جالبه ،يه جنونه داغ.اسم شيرين خيلي شيرينه.من تلخيو ترجيح ميدم...فرهاد حالا بازم،چون من هميشه به همه فرهادا ميگم فرياد،باز يه عصياني وول ميخوره اون گوشه کنارا...اما باز ميرسم به جريان دفاع.از همون اول به ما گفتن بايد از خودت دفاع کني.همه سر جنگ دارن با تو،بايد بجنگي.حتي از نقاشيام بايد دفاع کنم،نقاشي که يه حقيقت برتره و اصلاً در کلام نميگنجه.مي خوام برم 2چرخه سواري،بايد آماده واسه هر اتفاقي باشم!چرا؟چون زنم!پس اين دادگاه نتيجه اين جنگهاي هميشگيه ،که انگار تمومي هم نداره...بله حسن هيو هو ،بالاخره اومدي! و همين خوب است!

    سلام مونا جان

    شرمنده بابت تاخير

    دليلش رو تو وبلاگ نوشتم

    ضمنا با يه كار تازه ام

    قدمت رو تخم چشام

    پاسخ

    سلام عباس.خدمت ميرسيم....

    اي کاش
    تمام دلم مال تو بود
    متاسفن هميشه گوشه قلبم به فکر ديگري بود
    آن ديگري خواب آلودي که در قهوه خانه ايي تاريک داستان تو را از من مي شنيد

    ممنون که سر زديد

    پاسخ

    سلام گلادياتور.هميشه يه تو هست که ميشينه روبه روت و از تو، يه توي تازه ميسازه بعد تا تو بياي بفهمي چي شد، جاشو با من عوض ميکنه و ميره.اما قلبي که گوشه و کنار داشته ،به تو حتي فرصت اينو نميده که روبه روش بشينه،ديگه چه برسه به اين که "من" شه!منم مرسي شدم از حضور گلادياتور.

    سلام موناي مهربان

    چه بي نهايت بود طعم شعرت...

    حالا ديگر قرمه سبزي ها شور نيستند.......

    اگر مجنون ها ميدانستند كه دلت چه بي قرار رفتن است...

    پاسخ

    سلام آلبالو گيلاس.شايد...........اما مجنونها هيچ وقت هيچو نميدونن!آخه مجنون نميتونه بدونه!نهايت هنرش اينه که بفهمه ،که تا مياد بفهمه جنونش از حد ميگذره و باز.........قصه هميشه تکرار ،هجرت و هجرت و هجرت!
    سلام

    در زيبايي چيز ي کم نداشت

    چند بار خواندم و هر بار بيشتر لذت بردم

    موفق باشيد
    پاسخ

    سلام جادوگر 150...اين روزا حالم خيلي خوب شده . از وقتي به توصيه هاي جادوگر 150 عمل ميکنم .هوم. اون وقتا ،دلم که ميگرفت هر چي طرح و دست نوشته داشتمو ميسوزوندم.( با اين شعار که گذشته ها، گذشته...)اما حالا آرزوهامو ميسوزونم .و زندگي شيرين ميشود.هام.مرسي که اومدي سراغم.

    درود

    .

    .

    .

    .

    بدرود

    پاسخ

    سلام ايوب ...حالا تشريف داشتي!الان بايد يه چيزي بگم،اما هيچيم به ذهنم نميرسه.چي کار کنم؟آها احوال پرسي ميکنم.شما خوب هستي ايشالا ،خانوم بچه ها خوبن؟مامان اينا ....واي چه لوس!اما منظورم:مرسي که کوتاه ترين راه رو انتخاب کردي.هميشه خيال ميکنيم با پر گويي بايد منظورمونو برسونيم،در صورتي که همه زندگي ختمه به همين دو کلام سادس :درود و بدرود ....خودم اين همه پرچونگي کردم که بگم از کامنت شما خيلي خوشم اومد.مرسي ايوب.

    سلام گلم....

    معذرت از تاخير ....

    آسمان بوي ستاره تازه مي دهد....عالي بود...اينو كه خوندم يه نفس عميق كشيدم....ديدم راست ميگيا !!!!

    ومن دلم نميدانم بي قرار چيست ؟!!!.......

    پاسخ

    سلام سپيده.دم هوار تا گرفته .فهميدي ؟بيشتر بوس ميخوام ،سپيده زود باش.(مونا لوس ميشود).هوم معلومه که راس ميگم ،آسمان خيلي وقته بوي ستاره تازه ميدهد .همش بوي ستاره داغ داغ آدمو يه جورايي ميکنه ،دل آدمو هوايي ميکنه .واسه همين دلم هواي رفتن به جايي دور ميکنه .هوم .دلم واسه خودم يه ذره شده .سپيده ديگه همش زود زود بيا .فهميدي؟هوم!
    رفتن
    آمدن
    خواستن
    داشتن
    بودن
    عاشقيت
    فرار
    بازگشت
    علاقه
    توانايي
    ...
    زندگي اينه؟
    من استعفا ميدم
    پاسخ

    به به به .جناب گادياتور!شما پيشنهاد بهتري داري؟بفرماييد من به خدا منتقل ميکنم .از خداتم باشه بتوني هر کدوم از اين فعلا رو يه بار هم که شده تجربه کني...زندگـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــي يعني همه اينا +خدا+من!هام!

    گوش کردم

    ولي اين روزها مجنون ديگر فريادي نمي زند تنها مويه اي ميکند در مرگ آنچه دوست داشت و خسرت ديدار ليلا خود را مي کشد

    عاشقان واقعي ديگر در سرزمين ما زندگي نمي کنن بلکه تنها روزگار مي گذرانند

    مهماني کوير بيا

    پاسخ

    سلام محسن ...نه................تو هميشه اندوهگيني!نه! نه !نه!(خودمم نميدونم دقيقاً چي)،اما من ترجيح ميدم مجنون همون داد و هوار راه بندازه تا اين که گرفتار مويه باشه...بعدم اين که بابا ليلا و مجنوني در کار نيست .والا.در ضمن همون بهتر که نيست ،چون به نظر من واقعاً مورد داشتن .بنده خدا ها ا درمونشونم نميکردن.البته بنده خا مجنون که کارش از اين حرفا گذشته بوده ...(حالا يکي نيست به من بگه تو که لالايي بلتي چرا خوابت نميبره؟)

    باز هم سر خواهم زد

    گوشه ي دلت جاري

     <      1   2   3      >