پس به اين ديوار هم بگو برود آن طرف تر
خوب از کلمات و تخيل استفاده ميکني
خوشم اومد
پايدار باشي
سلام خود عزيزتر از جانم ،اين بار با يه نظر كارشناسانه اومدم سراغت....خود جونم ،ببين اين كه بين سطرا اين همه فاصلس ،شايد معني فاصله ها رو خوب برسونه واسه خودت ،اما تا حالا فكرشو كردي چرا به ذهن كسي جز خودت نرسيده؟خود جونم ،پس قبول كن كه كافي نبوده ...از طرف ديگه ،خودجون مهربونم ،چيز ديگه اي كه حتماً بايد ياد آور ميشدم ،اينه كه ،از اون اول وبلاگ نويس تو سوار خر شيطون شدي ،و گفتي كه با قالباي رايجش بايد كار كني و رنگ كلامتو بيشتر تاثير گذارش كني.خود عزيزم ،با اين كارت مي خواستي ثابت كني كه زمين همينه كه هست،و انسان بايد كلامشو عوض كنه تا دنياش،زيبا شه...اما ميبيني كه جز من،يا به عبارتي خودت ،كسي متوجه اين امر نشد...خود عزيزم شايد بايد قبول كني كه حرفات چندان روشن نبوده... يا كه خر شيطون زيادي چموش بوده !اما همين كه من و خودت راضي هستيم كافيه ...فداي تو،خود تو...دوست دارم!
به آفتاب گفتي برود نخود سياه هاي همه کائنات را برايت بياورد تا خود زيبا طلوع كني و بدرخشي بر آن درخت خميده پشت پنجره براي او .... حال كه او نيامد غروب نكن باز هم طلوع كن ... مي دانم طلوعي زيبا تر خواهي داشت ...
سلام مونا جان
تصادفي با خانه ات آشنا شدم - سبكت را بسيار مي پسندم و دوست مي دارم و بابت پختگي اين كارت به تو تبريك مي گويم.
به تيمارستان من هم سر بزن - خوشحال خواهم شد...
راستي يک وبلاگ گروهي هم با آدرس http://avijegroup.blogfa.com/ داريم / حتما سر بزن
سلام عزيز دلم. خيلي قشنگ بود. چه طوري مي توني اين قده قشنگ بنويسي؟
موفق باشي هميشه. قربونت و بدرود
به كجا چنين شتابان؟؟
بگذار دمي بياسايم در روزگار درخشش تو
غروب نكن بمان
در ضمن آشتي باش و بقولت عمل كن (ميفهمي كه؟!!!)
سلام موناي عزيز ....
من برگشتم و اگه خدا بخواد تا سال ديگه هيچ جا نميرم ....
خيلي جاها رفتم و كلي هم حرف دارم ولي تو وبلاگ انيگما ديگه نمي نويسم چون لو رفته ....
اين بلاگو خوندم چند تا مطلب داره كه كلي حرف با خودش داره خيلي تمركز ميخواد و خيلي جالب بيان شده ، مثل اين مطلب : ميخواهم تنها باشم ، راحت تر بگويم ، ميخواهم باشم . اين كه وقتي احساس راحتي كردي و بقول معروف خودموني شدي حالا تنهايي خودت رو دليلي بر بودنت ميدوني و اينجوري ميشه برداشت كرد كه مونا دختر تنهايي كه نميخواد اجتماعي بشه ، مبادا كه ديگه كسي احساسش نكنه ...
اما اين مطلب : ميخواهم شب تو باشم ، نشون ميده كه تو شب روشنايي ميبيني نه تو روز و شبها عموما آدمها تنها هستن و اين هم باز به مطلب قبلي برميگرده ....
و شاهكار شعرت اينجا بود :
به اين درخت خميده پشت پنجره .... به او كه هميشه آمدنت را به نماز ايستاده بگو .... دمي قرار بگيرد ....
فقط حيف كه ادامه پيدا نكرده يعني معلوم نشد چرا ميخواي كه آروم و قرار بگيره ....
شاد باشي زود به زود ميام ببينمت ....
مثل هميشه عالي.
دوست جون نميشه عوض كنم آخرش رو آخه ريزه ميزه مرد و حالا نوبت كوچولوشه!
سلام مونا
اي وللللللل
عجب احساسي
عجب شعري
عجب كامنتي
سلام
خوبي؟
اگه منو شناختي...
يه راهنمايي...
منو به 5 طريف مي توني بشناسي
اگه متوجه شدي خبرم كن
خوب من، مونا، سلام
تو براي خودت مي خواي، من براي تو...
تو در خودت مي بيني، من در تو...
تو خطابت با خودت است و من با تو...