• وبلاگ : آن سوي هيچ ،فراسوي مرزهاي تنم
  • يادداشت : مي خواهم غروب كنم
  • نظرات : 2 خصوصي ، 31 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3      >
     
    سلام! خورشيدي اگه ميخواي غروب كني! خورشيد بمان!....يلدا رو به بازي گرفتم! خوشحالم ميكني بياي!...بهار
    پاسخ

    سلام بهار....خورشيد ميمونم ....
    سلام همشهري....به وبلاگ من خوش آمديباز هم بيا...من مي لينكمت
    پاسخ

    سلام رتبه اول .منم ميلينکم شما رو ،همشهري عزيز.

    پس به اين ديوار هم بگو برود آن طرف تر

    خوب از کلمات و تخيل استفاده ميکني

    خوشم اومد

    پايدار باشي

    پاسخ

    سلام ديوانه .... آخه زنگيه هر کسي تو يه چيزايي خلاصه شده!يا راحتر بگم،گير کرده تو يه چيزايي ...زندگي ما هم خلاصه شده تو کلمات و تخيل !شما هم زنده و برقرار باشي...

    سلام خود عزيزتر از جانم ،اين بار با يه نظر كارشناسانه اومدم سراغت....خود جونم ،ببين اين كه بين سطرا اين همه فاصلس ،شايد معني فاصله ها رو خوب برسونه واسه خودت ،اما تا حالا فكرشو كردي چرا به ذهن كسي جز خودت نرسيده؟خود جونم ،پس قبول كن كه كافي نبوده ...از طرف ديگه ،خودجون مهربونم ،چيز ديگه اي كه حتماً بايد ياد آور ميشدم ،اينه كه ،از اون اول وبلاگ نويس تو سوار خر شيطون شدي ،و گفتي كه با قالباي رايجش بايد كار كني و رنگ كلامتو بيشتر تاثير گذارش كني.خود عزيزم ،با اين كارت مي خواستي ثابت كني كه زمين همينه كه هست،و انسان بايد كلامشو عوض كنه تا دنياش،زيبا شه...اما ميبيني كه جز من،يا به عبارتي خودت ،كسي متوجه اين امر نشد...خود عزيزم شايد بايد قبول كني كه حرفات چندان روشن نبوده... يا كه خر شيطون زيادي چموش بوده !اما همين كه من و خودت راضي هستيم كافيه ...فداي تو،خود تو...دوست دارم!

    + زنداني اميد 
    آپ شد
    بيش از انتظارم لذت بردم .

    به آفتاب گفتي برود نخود سياه هاي همه کائنات را برايت بياورد تا خود زيبا طلوع كني و بدرخشي بر آن درخت خميده پشت پنجره براي او .... حال كه او نيامد غروب نكن باز هم طلوع كن ... مي دانم طلوعي زيبا تر خواهي داشت ...

    پاسخ

    باشه واسه فردا صبح.....

    سلام مونا جان

    تصادفي با خانه ات آشنا شدم - سبكت را بسيار مي پسندم و دوست مي دارم و بابت پختگي اين كارت به تو تبريك مي گويم.

    به تيمارستان من هم سر بزن - خوشحال خواهم شد...

    راستي يک وبلاگ گروهي هم با آدرس http://avijegroup.blogfa.com/ داريم / حتما سر بزن

    پاسخ

    سلام .به تيمارستان شما سر زدم.ديدم ابي داره بلند بلند ميخونه ،ديگه همه چيز يادم رفت......يعني يادم رفت که آم وقتي يه جايي سر ميزنه بايد بخونه !هميشه اتفاقاي خوب از سر اتفاق پيش ميان!البته نه چندان!
    + كارولين 

    سلام عزيز دلم. خيلي قشنگ بود. چه طوري مي توني اين قده قشنگ بنويسي؟

    موفق باشي هميشه. قربونت و بدرود

    پاسخ

    سلام کارولين .الان من تو آسمونام ،با اين گفته تو!مرسي که اومدي.فداي کارولين خوبم.

    به كجا چنين شتابان؟؟

    بگذار دمي بياسايم در روزگار درخشش تو

    غروب نكن بمان

    در ضمن آشتي باش و بقولت عمل كن (ميفهمي كه؟!!!)

    پاسخ

    .........................شايد وقتي ديگر(اه ،خودم از اين جمله تکراري متنفرم!) قولم يه شوخي بود ،باور کن ...ا اما نه هميشه .که اينجا اصلا جاي مطرح کردنش نبود آقاي مسافر کوير.اين بار شما ميفهمي که؟اونم با 4 تا علامت تعجب.من کامنتيو ديلت نميکنم اما اگه باز اين مدلي باشه حتما کوتاهي نميکنم.چون اصلا خوشم .هر نکته جايي و هر گفته مکاني دارد!و شايدم بر عکسش....

    سلام موناي عزيز ....

    من برگشتم و اگه خدا بخواد تا سال ديگه هيچ جا نميرم ....

    خيلي جاها رفتم و كلي هم حرف دارم ولي تو وبلاگ انيگما ديگه نمي نويسم چون لو رفته ....

    اين بلاگو خوندم چند تا مطلب داره كه كلي حرف با خودش داره خيلي تمركز ميخواد و خيلي جالب بيان شده ، مثل اين مطلب : ميخواهم تنها باشم ، راحت تر بگويم ، ميخواهم باشم . اين كه وقتي احساس راحتي كردي و بقول معروف خودموني شدي حالا تنهايي خودت رو دليلي بر بودنت ميدوني و اينجوري ميشه برداشت كرد كه مونا دختر تنهايي كه نميخواد اجتماعي بشه ، مبادا كه ديگه كسي احساسش نكنه ...

    اما اين مطلب : ميخواهم شب تو باشم ، نشون ميده كه تو شب روشنايي ميبيني نه تو روز و شبها عموما آدمها تنها هستن و اين هم باز به مطلب قبلي برميگرده ....

    و شاهكار شعرت اينجا بود :

    به اين درخت خميده پشت پنجره .... به او كه هميشه آمدنت را به نماز ايستاده بگو .... دمي قرار بگيرد ....

    فقط حيف كه ادامه پيدا نكرده يعني معلوم نشد چرا ميخواي كه آروم و قرار بگيره ....

    شاد باشي زود به زود ميام ببينمت ....

    پاسخ

    سلام انيگمـــــــــــــــــــــــــــــــا ،خوش به حالت ،که همش رفتي سفر ،من که يه عمره تو کفه مسافرتم ،آخرشم اون ورتر از خاجوي کرماني(دروازه قرآن شيراز)نرفتم.تازه آخرين باري که همون جا هم رفتم بس که همه چيز عوض شده ،از تعجب دو تا شاخ رو کله مبارکم سبز شد برگشتم !اينجوري نيست که مونا از اجتماع فراري باشه فقط الان حوصله نداره ،حوصله.شب روشنه چون ميشه خوابيد و تو خواب هرجا دلت خواست بري ...ميدوني ؟هر جا دلت خواست!هر جا...حتا مريخ !اتفاقا يکي از معنياي مونا سرور و شاديه !پس مونا هستم يعني که شاد هم ،هستم ...نه بهتره بگم ،منا هستم نقش پينوکيو رو بازي ميکنم ...

    مثل هميشه عالي.

    دوست جون نميشه عوض كنم آخرش رو آخه ريزه ميزه مرد و حالا نوبت كوچولوشه!

    پاسخ

    هام !نوبتيه؟ يادم نبود .......خوب نميشه همه با هم؟نميشه نوبت اولي تموم نشه و دومي از راه برسه؟حتما بايد خاک شد تا سبز شد؟! حالا يه کم هندي شه...کي به کيه؟والا !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    سلام مونا

    اي وللللللل

    عجب احساسي

    عجب شعري

    عجب كامنتي

    پاسخ

    سلام نيما ! عجب عجبايي .... بله ديگه ،پس چي خيال کردي ؟ما اينيم ديگه!(لطفا اندکي لوسانه خوانده شود ....)
    + مونا 

    سلام

    خوبي؟

    اگه منو شناختي...

    يه راهنمايي...

    منو به 5 طريف مي توني بشناسي

    اگه متوجه شدي خبرم كن

    پاسخ

    سلام من فقط يادمه اون وقتا تو کتاب حرفه قوطياي کنسرو سالم رو به 5 طريق ميشناختيم...يعني من فقط همين 5 راهو بلتم واسه تشخيص...يکيش اين بود که کج مج نباشه ظاهرش ...حالا زبونم لال شما کج و معوج که نيستي؟ يه راه ديگشم اين بود که بعد از خوردن که مردي متوجه ميشي که نبايد ميخورديش ..خلاصه حدسم نمياد!آها تو جيب جا ميشي؟ مثلا جيب ميتيکومون !

    خوب من، مونا، سلام

    تو براي خودت مي خواي، من براي تو...

    تو در خودت مي بيني، من در تو...

    تو خطابت با خودت است و من با تو...

    پاسخ

    سلام حسن هيو هوي مهربون . در نهايت کدوم من ميمونه؟چيزي که مهمه اينه که همه اينا ميشه او!يعني که هر مني يه او ميشه ديگه ،نه؟....من دوست مهربوني دارم به نام حسن هيو هو .خودت ميدونستي ؟در ضمن زين پس به جاي واژه غلط و نا مانوس حسن بگوييم و بنويسيم : حسن هيو هو ....
     <      1   2   3      >