ماه
حتي به اندک وقتي
سايه ات نباشد
راه از تو کم کرده باشد .
حيرت ؟
ما به پرواز ماه را گرفته ايم
چيزي نبود الا
سراب
کوير .
تو که با مني ،
تو
که گويي
همه را مي دانم ،
که نشسته
برلب مرز /
به بند ـ دانيم ،
تو که ماه کهنه عبث
هنوز به غوطه بيشماره ات ،
جلوه يار است
که تنهايي -
توکه خوشنودي
ماه شبي /
پرده ي روشن تر زير پا داري .
تو سخت رسيده
تو نرسيده
وتو که به ساده ،
&