• وبلاگ : آن سوي هيچ ،فراسوي مرزهاي تنم
  • يادداشت : نهال
  • نظرات : 1 خصوصي ، 15 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام....

    مجيد به يه بازي دعوتت كرده .. بهش ميگن بازي يلدايي..

    زود بيا...

    اول يه سر به سپيده بزن بعد بيا ...

    منتظرتما.... : مجيد57

    سلام

    خوبيد؟

    زيبا بود

    من هم برزو هستم

    خوشحال مسشم بياييد .....

    سري بزن...

    + هاني 

    صد بار نوشتم و پاك كردم آخه فاصله ها مانع ميشن ديوارن هر چند به نظر نميان

    خوب حال و هواي شهرداري رو دوست ندارم نمي خوام حاملش باشم

    سلام

    به من سر بزن

    شعرات قشنگه

    قصه ات ...

    من براي تو مي نويسم 2ماهه خواستي بيا ببين

    سلام ....
    انيگما بروز شده ...
    برميگردم که نظرمو بگم...

    چقدر اعصابم خورد شد ، مرسي كه واسم توضيح دادي ...

    سلام موناي عزيز ترجمه ي تمام حرفهايم بغض ميشود چه خوب كه سكوت آفريده شد! به من سر بزن خوشحالم ميكني.

    منم مث تو نيمتونم ببينم كه مجنون

    فاتحانه در مراسم ختم شركت كند.

    فقط ميتونم بگم شعرات زيباست همين

    سلام دوست عزيز

    بعد از يه غيبت چند روزه برگشتم و تازه ام و منتظر مرحمت شما.

    اگه گذارت اين طرفها افتاد .گذرت به کلبه ما افتاد.حتما حتما حتما يه سري به ما بزن.

    چائي دمه و قليون هم کوک کوک

    مثل هميشه منتظر شما و نظراتتون هستم.بقيه رو هم دعوت کنيد شما از طرف من صاحب اختياريد..
    ببينيم شما رو...(گل)

    هيچي ندارم كه بگم،

    عادت دارم بعد از خوندن پست كامنت وبلاگ رو هم بخونم.

    خيلي سخته خيلي؟ايه چيز از نامردي هم بالاتره

    آخه چطوري،كم كه نيستن.

    کاش ميشد تا خدا پرواز کرد پاي دل از بند دنيا باز کرد کاش ميشد از تعلق شد رها بال زد همچون کبوتر در هوا
    دلارام باشيد
    پاسخ

    سلام داداشي!عادت جالبي داري!منم هيچي ندارم که بگم! فقط اين که کار خوبي کردي اومدي...(اين خوش آمد مونا بود!)

    اتفاقات عجيب...غريب و شوك آور تو اين زندگي كم نيست!!!!!

    باور كن..مونا !...گاهي به بديهي ترين مالكيتهاي خودم هم شك مي كنم...اگه يهو يكي بهم بگه نه اين مال تو نيست ...شايد باورم بشه!!!!

    .........

    حالا عشق كه جاي خودش رو داره و اينگونه روابط!!

    اون هم تو اين دنياي .....................

    هيچ آينده اي رو نميشه با يقين پيش بيني كرد!...و بايد هميشه آماده بود ..براي هر اتفاقي!...

    مطمئنا ضر به اي كه به نهال وارد شده بود خيلي خيلي عميق بود...ولي ايكاش راحت تر (ضعف) آدمها رو مي پذيرفت...

    و براي خودش حق بيشتري قائل ميشد!!!!

    اميدوارم هرجا كه هست آروم باشه....

    پاسخ

    سپيده عزيز زندگي يعني همين غير قابل پيش بيني بودنش!اما درد من از اينه که وقتي پسره ميزنه نهالو ميکشه چرا پدر نهال بايد مثلا به خاطر آبرو بگه نهال خودکشي کرده؟!!!!!!!!!يه وقتا آم دلش مي خواد واسه يک بار هم که شده زمان برگرده عقب!تا خيلي از اتفاقا پيش نياد!اما زمان هيچ وقت به حرف ما آدما گوش نميکنه!البته اگه گوش ميکرد احتمالا هنوز هابيل و قابيلي حتا در کار نبود!....روح همه ما شاد ...
    + انيگما 

    اي بابا

    نامرد كامنتمو پيچوند...

    پرسيده بودم جريان نهال چيه ...

    لطفا برام بگو ....

    پاسخ

    نهال از بچه هاي گرافيک بود!با يه پسره دوست بود که ظاهرا خانواده پسره مخالف بودن!پسره هم که ماشالا داشته ميره با يکي ديگه از بچه هاي دانشگاه !(تکراري ترين اتفاق)چيزي که مهمه اينه که همه ميگن نهال راحت شد(باعث افتخاره که بگم يک پسر امروزي دست بزن داشته و لطف کرده با يه ضربه نهالو آزادش کرده از اين دنيا)بعد از 3 روز تو خونش پيداش کردن و گفتن خودکشي کرده،قتلي در کار نبوده !اين يک مثال ساده بود!مثل نهال کم نداريم...و اين که مثلا به نام آّبرو يک دختر اين وسط نابود ميشه!همين ديگه!البته اينارو نبايد ميگفتم،آخه اينجا که صفحه حوادث نيست!اما اينقدر دلم سوخت که دلم ميخواد امثال اين مردا رو با مژه آويزونشون کنم...

    سلام .

    دلم تنگ شده بود براي شعرهات .دلم براي خودم هم تنگ شده .

    هواي دلم برفي است .مي خواهم رغتن نهال را بهانه كنم .

    كاش .............

    پاسخ

    سلام احسان !دلت تنگ شده بود بعد از شونصد سال اومدي؟تازه به روز ميشي مونا رو خبر نميکني...البته ما همه بايد دلمون واسه خودمون تنگ شه!اون خود راستکي کجا و الان ما کجا...