• وبلاگ : آن سوي هيچ ،فراسوي مرزهاي تنم
  • يادداشت : سلام
  • نظرات : 5 خصوصي ، 20 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام

    اولا تولد وبلاگتو تبريگ مي گم

    ايشالا وبت 100 ساله بشه

    ولي در مورد تعريف من از شعر

    مي دوني

    من اصولا به هر نوشته اي كه توش ي جورايي احساس

    مي كنم

    از فراسوي ذهن نويسندش و از ضمير ناخودآگاهش تراوش كرده

    به ديده شعر نگاه مي كنم

    چون اين نوشته ها واقعا به نظر من خود به خود

    سرشار از موسيقي و احساس هستن

    پاسخ

    سلام نيما!مرسي !آره اين به نظر من واقعا شعر:(باران مي بارد. و من دوباره در برابر وسوسه، ناتوانوينستون لايت آغوش گشوده است.گور پدر سرطان!)خيلي قشنگ گفتي !