واسه چي عاشق ديوار شدي؟
قدرتش ؟ صلابتش؟ ايستادگيش؟ بلنديش؟
اگه هنوزم داره اينقدر با عشقت آبياريش كن تا نرم بشه و اگه نداره فراموشش كن!
موفق بشي!
سلام مونا جان !
چرا اين شعر من غريب بود برايت ؟؟
و تفاوت ديوار و ديواره را در اين شعرت نفهميدم !
من ديگه گمت نمي كنم خانومي
لينكت كردم دختر شيرازي
تو اگر ميدانستي كه چه رنجي دارد كه چه دردي دارد
خنجر از دست رفيقان خوردن
هرگز از من نمي پرسيدي كه چرا تنهايي
سلام مهربونم
ببين چقدر دنيا كوچيكه؟؟؟ عاشقان شعر و ادب شيراز زود همديگه رو پيدا ميكنن
روزهاي خوبي رو برات آرزو مي كنم پر از عشق و شادي
بيشتر بهم سر بزن عزيز خوشحالم ميكني
يا علي
سلام
مي دوني از نظر من ديوار تو اين بافت چيه؟
من فكر مي كنم امنيت و ثباته. مونا يه حسي هست بين شعرا كه گاهي شديدا احساس عريان بودن مي كنن. حس عدم امينت و شايد ترس. علتش هم اينه كه شعر يه بخشش بيان احساساته در واقع اعترافه. من فكر مي كنم تو اين شعرت دوست داشتي بري پشت ديوار قايم بشي. من فكر مي كنم دوست داشتي كسي نفهمه اون لحظه چي دو دلت مي گذره. براي همين هم يه ذره از ديواهر بد گفتي كه كسي سراغش نره و تو رو اونطرفش پيدا نكنه. كه كسي نفهمه مونا اون طرف ديوار كز كرده و مخفي شده.
زيبا بود
مثل زندگي من بود
مثل ديوار من
به منم سر بزن به روزم
ديوار را نگه دار و باقي را فنا كن،چرا كه ديوار مي ماند و باقي مي روند
آدما اين روزا نارفيقند
چقدر خوب بود اگه به من هم خبر مي دادين كه اومدين خونه جديد
خونه نو مبارك
منو كه خبر نكردين اما من به صورت سر زده اومدم
سلام مونا
به نظرم اين شعرت يك سرو گردن از خيلي از شعراي قبليت بالاتر بود
( البته من هيچ وقت ادعا ندارم كه توانايي درك شعر دارم)
راستي
بچه بد خودتي
سلام خيلي جالب بود موفق باشين
معشوق من ديواريست که از اجدادم برايم به يادگار مانده است